بازدید امروز : 75
بازدید دیروز : 122
بسم الله الرحمن الرحیم
یک اصلی هست که میگه : پیشگیری بهتر از درمان است.
که البته همه ما یه جورایی بهش اعتقاد داریم و شاید موقعیتهایی هم پیش اومده که بادی به غب غب انداختیم و سینه رو صاف کردیم و همینو برای عدهای در قالب یک جمله حکمت آمیز خرج کردیم!
اما یک سوال مهم: چرا در زندگی اجتماعی مان هیچ اثری از این قاعده بسیارمهم و کارساز نیست؟
نکنه این هم جزو اون دسته مسائلی باشه که برای ما ایرانیها نقش تشریفات و تعارفات مرسوم در سمینارها و کنگرهها رو داشته باشه و صرفا برای وعظ و پند و اندرز دادن خوب باشه ؟
نکنه اینجور جملات حکمت آمیز تو زندگیمون حکم همون قرآن خوندنمونو سر جلسه امتحان و صبحگاه و افتتاحیه مناسبتها و مراسمات داشته باشه؟ همون قرآنیکه برای عدهای فقط حکم تشریفات سر سفره عقد و زینت بالای طاقچهها رو داره. به قول یکی از طلبهها که می گفت: تو محل تبلیغش یکی از اهالی در قالب معما ازش پرسیده بود: فلانی اون چیه که که سالی یکبار میره بالا و میاد پایین؟
که خودشون هم جواب داده بودن: حاج آقا قرآن! هر سال که ماه مبارک میشه میاریمش پایین گرد و خاکشو و میگیریم و شما که رفتین دوباره میزاریمش سرجاش!
نکنه حکم گواهینامه گرفتنمونو داشته باشه که تا گرفتیمش یادمون رفت که تابلوی علائم راهنمایی تو خیابونا نقشش چیه؟ یا وقتی مامور راهنمایی و رانندگی رو میبینیم به جای اینکه یادمان باشد که رعایت قانون واجبه و لازم و مفید، بیشتر مارو یاد قبض جریمه و پلیس و پارکینگ و...میندازه نه یاد رعایت و پای بندی به قانون! به عبارتی قانون برای ما درد است نه درمان!
گفتم قانون، یادم افتاد چند شب پیش که به اتفاق همسرم رفته بودیم حرم حضرت معصومه ( علیها السلام)، درست شب ولادت با سعادت حضرت امام رضا (علیه السلام).
پیره مردی از خدام حرم همراه با دختر و پسر جوونی(که ظاهرا باید زن و شوهر باشن و یا حداقل نامزد!) در حالیکه داشتند با صدای بلند با هم جر و بحث میکردن:
....جوون چرا ادب رعایت نمیکنی؟ مگه من بهت چی گفتم؟ محترمانه تذکر دادم که این چه وضعیه که خانمتو آوردی داخل حرم؟ چرا صداتو برام من بلند میکنی؟... وارد واحد ارشاد حرم شدن.
(بماند که متاسفانه طبق سنت سیئه ما ایرانیها، عدهای از زائرین محترم که همون لحظه درست روبروی حرم و داخل حیات نشسته بودند و داشتند زیارت نامه می خوندند و تو حال خودشون بودند که ناگهان با شنیدن داد و فریاد این بنده خداها انگار که صحنه اکشنی از یه فیلم دیده باشن، همشون 180 درجه چرخیدن و پشت به حرم و با کنجکاوی و ولع خاصی مشغول پیرگیری ادامه داستان شدن...!)
شاید عزیزان خادم حرم هر روز و بارها شاهد چنین صحنههای بودنو و باشن و اینجور اتفاقا براشون عادی باشه اما، آیا نمیشه مثل قضیه تفکیک جنسیتی در دانشگاه که مدتهاست نقل محافل سیاسی و اجتماعی و فرهنگیه و فریاد همه سر جدا سازی دخترها و پسرهای دانشجو تو محافل علمی و سیاسی و ... بلنده و هر روز جنجال و جر و بحث میکنند (و طبق اصل مهم: نشستیم و گفتیم بر خواستیم، فقط!) چرا همین بحث تفکیک جنسیتی از خود حرمهای مقدس معصومین علیهم السلام و امام زادگان عزیز کشور خودمون شروع نمیکنیم؟
شایداین اتفاق مبارک باعث بشه مسئولین محترم فرهنگی و سیاسی کشور مجاب بشن که میشه همچین کاری کرد!
شاید برای همه ماها این اتفاق افتاده باشه که شبی یا روزی خواسته باشیم وارد زیارتگاهی بشیم و به دلیل ازدحام جمعیت ناخواسته به نامحرمی برخوردیم و بعد از زیارت و درحین زیارت کلی عذاب وجدان گرفته باشیم که: که ای کاش حرم نمیاودم و به جای ثواب، کلی وزر و گناه مرتکب نمیشدم؟
قم و مشهد که اصولا بافت سنتی مذهبی دارن حضور افراد متدین در حرم این دو وجود مقدس گاه آنقدر سخت و زجر آور هست که در مناسبتهایی مثل اعیاد و وفاتها و...قید زیارت و ثواب میزنن خونه میشینن و عطای زیارت و به لقاش میبخشن. چرا که به دلیل رعایت نکردن حجاب و عفت اسلامی رفتارهی زشت و خارج از اخلاق و شرع اسلام توسط عدهای از به اصطلاح زوار( که البته سر کردن اجباری چادر تنهت تونسته بخشی از مشکلو حل کنه اما اصل مشکل یعنی رفتارهای زشت و زننده و خلافت عفت این عده حتی داخل این مکانهای مقدس همچنان به جای خودش باقیست!)
آیا در شهرهای مقدس شیعیان چون قم و مشهد، اختلاط بی قاعده زائران زن و مرد آن هم با آن وضع زننده بعضی از دختران و زنان تنها با پوشانده اجباری چادر و تذکر لسانی حل میشود؟ آیا وقت آن نرسیده که فکری اساسی به حال خسارتهای جبران ناپذیر اخلاقی و فرهنگی حضور مختلط زنان و مردان در مراکز مقدس جهان تشیع بکنیم؟
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک